جوان_بود_وسر_شوریده_هر_روز_از_تهران میامد_قم……
«از تلویزیون یکی از نمازهای آیتالله بهجت (ره) را دیدم و لذت بردم.
تصمیم گرفتم به قم بروم و نماز جماعتم را به امامت آیتالله بهجت (ره) بخوانم، همین کار را هم کردم، به قم رفتم، نمازهای پشت آقا بسیار برایم شیرین و لذت بخش بود، برنامهام را طوری تنظیم کردم که هر روز صبح (از تهران) بروم قم
یک سال کارم همین شده بود، نسبت به فریادهای آیتالله بهجت (ره) هنگام سلام دادن آخر نماز حساس شده بودم، آخه چرا آقا فریاد میکشه؟ چرا داد میزنه؟ چرا با درد سلام میده؟
به خودم گفتم من اگر نفهمم چرا آقا موقع سلام آخر نماز فریاد میکشه دیگه نمیام قم
یک روز رفتم دم درب منزل آقا، در زدم، گفتم باید بپرسم دلیل این فریادهای بلند چیه، رفتم دیدم آقا میهمان داشتند، گوشه اتاق نشستم و در افکار خودم غوطهور شدم، تو ذهن خودم با آقا حرف میزدم، انگار حرفامو شنیده باشه سر بلند کرد و به من خیره شد، به_خودم_لرزیدم که ،،،،،، بقیه_
telegram.me/joinchat/AAAAAD8tagkj95JF2c5O0g
درباره این سایت